آریساآریسا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات آریسا

چند تا پست تو در تو

سلام به دختر نازو قشنگم و و و و و شیطونم ، دیگو شیطون شدی مامان ، ماشا... اونم چه شیطونی همیشه در تکاپو و کنجکاوی و و و و و ددری ، ماشا... ددری هم شدی که نگوووو ، تا میگیم آریسا بریم دده ، بال در میاری و حتی اجازی نمیدی لباس بپوشونمت فقط میگی بریم و زوووود هم بای بای میکنی که بری وقتتو هدر نمیدی شما دختر نااااازم  دختر گلم خیلی وقته وبتو آپ نکردم چون واقعا وقت نداشتم ، امتحانات پایان ترم خیلی سنگین بود و فرصت هیچ کاری نداشتم ، از همین جا از بابایی تشکر میکنم که زمان امتحانات خیلی کمک کرد و همیشه شما رو میبرد دده تا من راحت درست بخونم ولی واقعا خیلی سخت بود همیشه فکرم پیشت بود که داری چیکار میکنی و...  و باز باید از عزیز ...
12 تير 1394

تولد بابایی و گردش های بهاری

سلام به دختر نازو قشنگم ، آریسای مهربونم  دخترم امروز سه شنبه ، ۱۲ هم خرداد سال ۹۴ و شما ۸ ماه و ۱۴ روزته و اولین بهار زندگیت رو به خوشی و با گردش های متعدد همچنان پشت سر میزاری هشتم خرداد تولد بابایی که روز جمعه بود ، که قرار بود پنج شنبه برای بابایی جشن بگیریم ولی متاسفانه بعضی از مهمونامون کار داشتن و نمیتونستن بیان به خاطر همین جشن ما کنسل شد و شاید چند روز دیگه برگزار کنیم ... ولی همون شب  پنج شنبه من و شما کادومون رو دادیم من واس بابا کیف پول خریدم ، بابایی مبارکت باشه و میرسیم به کادوی شما به بابایی ، شب وقتی داشتیم میخوابیدیم تو خیلی شیطون شده بودی و یبار گفتی آببه ، من به بابایی گفتم که شنیدی؟، بابایی گفت ن...
12 خرداد 1394

عکسای 7 ماهگی سری دوم

سلام به دختر ناز و قشنگم که الان رو پای مامانش خوابیده ... دخترم امروز سه شنبه 29 هم اردیبهشت سال 1394 و شما دقیقا امروز 8 ماهت شده خب یه عالمه عکس داریم که باید بزارم پس بریم سراغ عکسا آریسای بستنی خور ما اریسا در حال نگاه کردن تی وی با آریسا و مامان عزیز رفتیم مرکز خرید و آریسا و مامان عزیز خسته شدن نشستن و من در حال خریدن کلاه برای اریسا جمعه ی پش رفتیم رفتیم رامسر و ناهر رو جاده ی جواهرده خوردیم و این عکس بعد ناهار بعد ظهر هم رفتیم داخل شهر رامسر و اینجا پارک رامسر و آریسا خانوم اصلا همکاری نمیکنه تا عکس بگیریم دخترم این سری عکسات خیلی زیادن ایشا... تو یه پست دیگه برات میز...
29 ارديبهشت 1394

دس دسی

سلام به دختر نازو قشنگم آریسا خانوم ، دخترم خیلی وقته از کارات نگفتم ، ماشا... اینقد شیطون شدی که اجازه ی کار دیگه ای رو به من نمیدی قربونت بشم با امروز سه روزه که دس دسی میکنی ، خیلی ذوق مرگ شدم واس اولین بار،،، چند روز بود که بهت میگفتم دس دسی کن که خلاصه ۵ شنبه خونه ی عزیز جون بودیم ، آجی نازنین بهت گفت دس دسی کن که دیدم دستاتو از رو زمین بلند کردی و شروع کردی به دست زدن که من اول فکر کردم شانسی شد ولی دوباره تکرار کردی و من اینقد ذوووووق کردم که نگووو  الهی من قربون دس دسی کردنت بشم و از اون موقع مرتب دس دسی میکنی و حتی کف زدنت صدادار هم هست که هزار بار قربون صدقه ت میرم فداااات شم و چند روز پیش شما و بابایی رفتین مرکز بهداش...
28 ارديبهشت 1394

اولین شب جدایی

سلام دختر قشنگم ، آریسای مهربوووونم خوبی خانومی ؟ دخترم امشب خیلی دلم گرفته چون امشب تورو بردمت تو اتاق خودت بخوابی ، تنهای تنها ،... منم خیلی دلم گرفته  و فقط اینجا آرومم میکنه ، خیلی وقت بود که همچین تصمیمی گرفته بودم ولی عملی کردنش سخت بود ، ولی چند روزه که دیگه با خودم کلنجار رفتم و خلاصه امشب تصمیم عملی شد ، آخه دخترم یه مدته دخیلی بهم وابسته شده بودی ... ولی الان که از من دوری خیلی دلم تنگه خیلی غصه دا م ، یه بغضی تو گلوم دارم ولی ... نمیدونم کارم درسته یا غلط ، فقط امیدوارم تا صبح دووم بیارم قربونت بشم من  همین الان اومدم بهت سر زدم اینقد قشنگ خوابیده بودی ... ولی پتو رو کنار زدی من دپوباره گذاشتم ر...
15 ارديبهشت 1394

روز پدر

تو مالک تمام احساس منی                  تمام عشقم!!!            تمام احساس ناب دست نخورده ام ، که حاظر نیستم ، حتی ذره ای از آن را،                      با هیچکس تقسم کنم،                                     با هیچکس...
11 ارديبهشت 1394

تغییرات جدید

سلام دختر ناز و قشنگم ، آریسا ی مهربونم ، مامانی خیلی وقته از کارات نگفتم و الان اومدم که از کارات بگم دخترم دودو کردنو خوب یاد گرفتی وقتی برات شعر دودو رو میخونم سریع دودو میکنی ، حالا تو هر شرایطی که باشه وقتی میخوای بخوابی حتما باید شعر بخونم ، بعضی وقتا نیمه شب از خواب بیدار میشدی و گریه ها خیلی شدید میکردی ولی به محض اینکه برات شعر میخوندم آروم میشدی و میخوابیدی ( البته از ۴ ماهگی شعر دوست داری) عاشق غذا خوردنی هر وقت هر کسیو میبینی که داره یه چیزی میخوره با حسرت نگاه میکنی و دهنتو باز میکنی رورک خیلی دوست داری، خوب میتونی صداهارو تشخیص بدی که از کجا صدا میاد  خواب خیلی سبکی داری وقتی میخوابی بای...
5 ارديبهشت 1394

روز مادر

کودک از مادر پرسید : چرا بهشت در زیر پای توست ؟ چرا در دستان تو نیس؟ مادر گفت : بهشت را در زیر پایم گذاشتم تا تورا در آغوش گیرم    روز مادر رو به تمام مادران عزیز تبریک و برای تمام کسانی که آرزوی مادر شدن دارن از ته دل دعا میکنم که مادر بشن ...
2 ارديبهشت 1394

عید ۱۳۹۴

سلام دختر نازو قشنگ من ، آریسا خانوم من دختر یکی یدونه ی من ، سال نوت مبارک دخترم ایشا... صد سال به این سالا  دخترم اولین عید ۱۳ روزه هم پشت سر گذاشتی، سال خیلی خیلی خوبی بود  و خیلی خوب شروع  شد و زود تموم شد روز اول عید شنبه بود و ساعت ۱۰ :۲ شب ، سال تحویل شد و شما ۶ ماه  و نصفه روز  سن داشتی قربونت بشم عیدی که امسال ما تصمیم گرفتیم بهت بدیم خیلی ماجرا داره که الان برات توضیح میدم ، ما آخرین روز سال 93 یعنی 29هم اسفند تصمیم گرفتیم که برات عیدی گوشواره بخریم  ولی اصلا  وقت نشد و موکول شده بود به روز دوم عید ولی موقع تحویل سال بابا مثل همیشه مارو سورپرایز کرد وقتی سال تحویل شد بابا عیدیارو ...
16 فروردين 1394

فصل زمستان ، ماه اسفند ، چهار شنبه سوری و سال نو

سلام دختر نازو قشنگم ، دختر ماه روی من آریسا خانوم ، دخترم فصل زیبای زمستان ، دومین فصل زندگیت را پشت سر گذاشتی ، فصلی سرد و سپید ، فصلی که روزها زود تمام میشوند ولی شبها تمام شدنی نیستن و شبهای بلند و سرمای زمستان باعث میشود که به مهمانی اقوام برویم وشبها را در کنار اقوام و دوستان سپری کنیم تا بلندی شب را متوجه نشویم در کل زمستان امسال با زمستانهای قبل فرق داشت نه برف حسابی بود نه بارونی حسابی، دو بار برف اومد ولی برف حسابی نبود ، برفی نبود که بشه رفت بیرون برف بازی کرد و یا آدم برفی درست کرد ، برفی نبود که قندیل ببنده قندیلها بلند و تیز و قشنگ و ترسناک ، زمستان امسال هم تمام شد بابد منتظر زمستان سال بعد باشیم و حسابی سال بعد سنگ تموم...
26 اسفند 1393