تغییرات جدید
سلام دختر ناز و قشنگم ، آریسا ی مهربونم ، مامانی خیلی وقته از کارات نگفتم و الان اومدم که از کارات بگم
دخترم دودو کردنو خوب یاد گرفتی وقتی برات شعر دودو رو میخونم سریع دودو میکنی ، حالا تو هر شرایطی که باشه
وقتی میخوای بخوابی حتما باید شعر بخونم ، بعضی وقتا نیمه شب از خواب بیدار میشدی و گریه ها خیلی شدید میکردی ولی به محض اینکه برات شعر میخوندم آروم میشدی و میخوابیدی ( البته از ۴ ماهگی شعر دوست داری)
عاشق غذا خوردنی هر وقت هر کسیو میبینی که داره یه چیزی میخوره با حسرت نگاه میکنی و دهنتو باز میکنی
رورک خیلی دوست داری، خوب میتونی صداهارو تشخیص بدی که از کجا صدا میاد
خواب خیلی سبکی داری وقتی میخوابی باید سکوت کاااامل باشه وگرنه بیدار میشی
شبا خیلی خوب میخوابی ما میخوابیم تو هم میخوابی و تا ساعت ۱۱:۳۰ خوب میخوابی صبح که از خواب بیدار مبشی خیلی آروم و نازی وقتی منو میبینی برا لبخند میزنی صورتمو میارم نزدیک صورتت تو هم با اون دستای کوچولوت صورتمو نوازش میکنی آخ که چقد مزه میده
دوست داری فقط باهات بازی کنم ،؛؛ انگشت شست دست و پاتو خوب میخوری ، و صدا هم میدی بعضی وقتا که شیر میخوری و وقتی سیر میشی دیگه منو ول میکنی میری پاتو میخوری
خیلی طرفدار داری :یکی از طرفدارای پرپاقرصت اول زن عمو منیژه س ، که نفسش برات میره ،جونش به جونت بنده خیلی دوست داره
نفر بعد دادا سهیل که عاشقته ، البته تو هم خیلی دوسش داری وقتی صداشو میشنوی یه ذوقی میکنی که نگوووو بال در میاری و با عشق میری بقلش و تو بقلش خیلی آرامش داری، وقتی تو بقل دادا سهیلی دیگه بقل کسی نمیری
عید رفته بودیم خونه دایی ایرج بابا ؛ اونجا تمام فامیلای عزیز جون بودن ، و چقد اونجا طرفدار داشتی یکی از اونا آقا میثم ( پسر دایی بابا) و خانومش که خیلی باهات بازی کردن خیلی خیلی با عشق بقلت میکردن و دو تایی باهات بازی کردن تو هم با اونا خیلی خوش بودی بهت خوش میگذشت شیطون من
در کل خیلی طرفدار داری فدات شم
خب امیدوارم همیشه و همیشه شاد و خرم زندگی کنی میبوسمت
خبر بد
دخترم یه خبر خیلی بد دارم ، من خیلی مامان بدی هستم چون اولین کفش دختر کوچولومو گم کردم وااای اگه بدونی چقد ناراحتم ؛ کفشتو اولین روزه عید گم کردم وقتی داشتیم میرفتیم سر خاک بابا بزرگت متوجه شدم یه لنگه از کفشت نیس اون لحظه فک کردم حتما تو ماشینه ولی نبود حتی تا همین دیروز همه جارو زیرو رو کردم ولی چیدا نشد والان که مطمين شدم که گم شدم دارم اینجا مینویسم و خیلی از این بابت ناراحتم باز خدارو شکر که یه لنگه ش هس اگ هردو گم میشد که دق میکردم
خب حالا بریم سراغ عکسا
اینجا خونه ی عزیز جون هستی و تو رو پای عمه جوون هستی و از اونجایی که خیلی گرمایی هستی کل صورتت قرمز شده
و اینجا بقل دادا سهیل (تو بقلش خیلی آرومی)ش
آریسا بعد شیر خوردن که خیلی گرمش شده و کلی هم عرق کرده
مدلی از طرز خوابیدنت ، یه مدته اینجوری میخوابی
میخوای گلای رو پارچه ای که زیرت پهن کردم و برداری
دخترم اینجا پیش مامان عزیز مونده بوده و من رفته بودم بیرون اومدم دیدم رو پشت مامان عزیزی و کلی زوق کرده بودی
عاشق این دو تا عکس هستم خیلی دوس دارم این عکسو
تلاش برای بداشتن کتابم از روی مبل
و موفق شدی کتاب رو برداری
حالا انداختیش پایین داری نگا میکنی
خونه ی خاله سمیه هستی و چقد قشنگ خوابیدی
آریسا رو مبل بادیش که تازه برات خریدم
آریسا منتظر برای خوردن غذا