آریساآریسا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه سن داره

خاطرات آریسا

ولنتاین

امروز روز عشقه میخوام از عشقی که به تو دارم بگم اینکه چقد دوستت دارم و چقد برام با ارزشی واقعا عشق مادر به فرزند غیر قابله توصیفه روزی هزار بار خدارو بخاطر تو شکر میکنم خدارو شکر که تورو دارم خدارو شکر که تو دختر منی از نگاه کردن به تو سیر نمیشم از بوسیدنت سیر نمیشم از نوازش کردنت سیر نمیشم از در آغوش کشیدنت سیر نمیشم این چه عشقیه ؟ این چه حسیه ؟ هر چیزی که هست خوشحال و راضی و سپاسگذارم دوستت دارم عشق آسمانی من لباس رو خودم درست کردم ؛ مبارکت باشه آتلیه ی جام جم ...
25 بهمن 1396

شب یلدای 96

سلام دختر ناز من خوبی مامانی شب یلدات مبارک باشه گلم انشاا... همیشه شاد موفق باشی گله نازم امسال شب یلدا خیلی خیلی خوش گذشت صبحه 4 شنبه حرکت کردیم خونه ی خاله تهمینه خیلی خوشحال بودی برات پیراهن پالتو و کلاه جدید دوخته بودم بیدار شدی گفتی حتما اینارو بپوشم برم خونه ی خاله تهمینه توراهم خیلی خوابیدی هرجا یه ترمز کوچیک میکردیم سریع بیدار میشدی میگفتی رسیدیم بعد بزور دوباره میخوابیدی عشقم ️ رفتیم خونه ی آجی هی پالتو و پیراهنت رو نشون میدادی خیلی هم حسابی تعریف میکرد وااای آریسا چقد ناز شدی کلی ذوق کردی گله من خونه خاله تهمینه ناهار خوردیم آماده شدیم که بریم خونه ی خاله طیبه چون تولد آجی یلدا بود خیلی بهت خوش گذشت پسگیراهنی که...
4 دی 1396

گردش😊

سلام دختر قشنگم دیشب رفتیم کافه شکلات با نیلوفر جون همیشه میگفتی تانیا جون هم میاد گفتم نه نمیاد چرا نمیاد مامان مهمون داره چرا مهمون داره کافه شکلات لاهیجان [img:photos/file_4605.jpg] چند روز پیش هم عید فطر بود با خاله سمیه اینا رفتیم کبابی داخل و عکسا بچه های موتور ندیده دوووووست دارم بازم میام...
9 تير 1396

اردیبهشت و خرداد 😊

سلام دختر قشنگم سلام مامان گلیه من خوبی عزیزم؟ بابایی از آستارا برات میکروفن خریده بود خیلی ذوق کردی و داری وری گو میخونی مادر جون هم کلی بخاطر کارات و اداهات میخندید تولد 2 سالگی آریسا و از خوا بیدار شده بودی تولدت هم تو خونه باغ بود یروز جمعه ی اردیبهشتی که رفتیم تالاب سوستان لاهیجان و عد همرفتیم کاشف السلطنه البته با خاله سمیه ولی داداش ارسلان تمام راه رو گریه کرد ولی شما که خانوم بودی بعد خاله سمیه اینا رفتن خونه شون مثل اینکه تو راه رشت هم ارسلان تا دمه خونه فقط گریه کرد وقتی رسید خونه پشیمون شد گفت خاله سمانه بیاد بعد مامانش بهش گفت تو از بس گریه کرد...
6 تير 1396

دوباره اومدم به وبلاگ با کلی خاطره

سلام آریسا نازم سلام دختر قشنگم ، یکی یدونه ی من خوبی مامان گلی؟ بعد از یه مدت خیلی طولانی دوباره اومد به وبلاگت تا دوباره خاطراتت رو بنویسم مو به مو هر چقد از شیرینیات بگم کم گفتم خیلی بزرگ شدی خیلی خانوم شدی خیلی شیرین شدی خیلی دلبری میکنی گله من با دلبریاتو شیرینیات دل مارو آب میکنی خیلی باهات حرف دارم خیلی دلم میخواد حرف بزنم به اندازه ی یکسالی که نیومدم برات بنویسم به اندازه ی این یکسال باهات حرف دارم گلم دختر شیرینه من دوست دارم میخوام عکسات رو بزارم عشقم این عکسا برای بهار 96 هست کناره خونه ی مادر جون بله ایشون آریسا خانوم هستم با هنر قشنگشون تو خونمون وقتی این نقاش...
2 تير 1396

گردش های خرداد

سلام دختر قشنگم خوبی مامانم ؟ قربوونت بشم که روز به روز شیرینتر میشی فدات شم .... جووونم برات بگه که همیشه هواسم به وبت هست ولی متاسفانه برام وقت نمیزاری تا بیام ولی تمام تلاشم رو میکنم که بتونم زود بزود برات بنویسم بریم سراغ عکسا توی این عکس با بابایی اومدین استخر دنبالم ، یهو دیدم آریسا اون بالا نشسته هفتم خرداد رفتیم جشن کودک نخبه تو باغ امپراطور رشت ، خیلی خوش گذشت خاله باران بود و آقای زرتاج و مسابقه ی طناب کشی و توپ بازی واس بچه ها گذاشته بودن و بعدظهر هم آهنگ و رقص بود که کلی شما رقصیدی دخترم، بریم عکسا رو ببینیم و اینجا آریسا نقاشی میکنه از همه بیشتر این چرخ و فلک...
22 تير 1395

اردیبهشت و 20 ماهگی

سلام دختر قشنگ من آریسای مهربووونم ، خوبی مامانم ؟ خدارو شکر که تورو دارم عزییزم اومدم تا برات کلی حرف بزنم و از کارات بگم، پس بریم سراغ عکسا برات دو تا جوجه خریده بودم سبزه اسمش مهرسا بود و سفیده اسمش پریسا ولی متاسفانه هردو تا مردن اول مهرسا مرد بعد پریسا ای جوووووووووون مامان قربووون شال گذاشتنت بشم من، قربون ژست گرفتنت بشم ، بهت میگم ژست بگیر اینجوری ژست میگیری  واینجاااااا ، دختر من خودشو آرایش کرده من تو آشپز خونه بودم بعد مدتها داشتم با آرامش کارامو میکردم یهو به خودم اومدم چرا کسی نیس که ب پاهام بچسبه و صدام کنه و بقل بخواد ؟!گفتم صدات نمیاد یعنی  داری یه کاری میکنی و خودتببین ، شلواا...
6 تير 1395

گردش در ماسوله

سلام دختر یکی یدونه ی من ؛ خوووبی مامانی ؟ انشاا... که خیلی خوبی خوشگلم 16 ادیبهشت رفتیم ماسوله و روزه خیلی خوبی بود البته به همراه خاله سمیه اینا آریسا خانوم از ماسوله یدونه عروسک خیلی خوشگل خرید که اسمشو گذاشتیم حنا البته پیشنهاد بابایی بود دوست دارم دختر قشنگ من بوس بوس ...
5 تير 1395