آریساآریسا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات آریسا

شب یلدای 96

1396/10/4 12:30
نویسنده : مامان سمانه
1,336 بازدید
اشتراک گذاری
سلام دختر ناز من خوبی مامانی شب یلدات مبارک باشه گلم انشاا... همیشه شاد موفق باشی گله نازم
امسال شب یلدا خیلی خیلی خوش گذشت
صبحه 4 شنبه حرکت کردیم خونه ی خاله تهمینه خیلی خوشحال بودی برات پیراهن پالتو و کلاه جدید دوخته بودم بیدار شدی گفتی حتما اینارو بپوشم برم خونه ی خاله تهمینه
توراهم خیلی خوابیدی هرجا یه ترمز کوچیک میکردیم سریع بیدار میشدی میگفتی رسیدیم بعد بزور دوباره میخوابیدی عشقم
رفتیم خونه ی آجی هی پالتو و پیراهنت رو نشون میدادی خیلی هم حسابی تعریف میکرد وااای آریسا چقد ناز شدی کلی ذوق کردی گله من
خونه خاله تهمینه ناهار خوردیم آماده شدیم که بریم خونه ی خاله طیبه چون تولد آجی یلدا بود خیلی بهت خوش گذشت پسگیراهنی که من برات دوختم رو پوشیدی و کلی رقصیدی هی دامنتو میگرفتی میچرخیدی بعد میومدی جلوی دوربین دستتو میاوردی بالا میگفتی عکس بگیر
خلاصه از اولش تا آخرش آریسا خانوم وسط بود میرقصید
خب حالا عکس آتلیه ت وتولد


دخترم با لباس مامان دوز


هم داری به من میگی ازم عکس بگیر هم به باباییی



خدااای من ؛آخه تو چرا اینقد شیرینی ناناژم



عکسه دسته جمعی
بقیه ی دسته جمعا همه داغون باز این خوب بود

تو این عکس مثلا قهری چون خاله طیبه بهت کیک نداد بخوری
ولی اول خاله طیبه به آریسا میده
و دقیقا تو همین لحظه بود که زلزله اومد
که ما اصلا متوجه نشدیم بعد مهمونایی که سرشون تو گوشی بود اعلام کردن که زلزله اومده و خیلی ترسیدن و فرار کردن ولی ما دیگه همونجا خوابیدم از بس خسته بودیم اونشب مث اینکه کله تهران تو خیابون بودن تنها خونه ای که پر بود خونه ی خاله طیبه بود که با خستگیه تمام خوبیدیم البته یکم استرس و ناراحتی داشتیم ولی خب بخیر گذشت
و حالا بگم از شب یلدا
شب یلدا شبه جمعه بود به خاله سمیه هم گفتم که از رشت حرکت کنه بیاد چون تولد خاله سمیه هم سه دی هست گفتیم بیا که شب یلدا جمعمون جمع باشه
خاله هم اومد شوهر خاله مهدی هم سورپرایز در نظر داشت برای تولد خاله و کلی کادو گرفت و کیک گرفت و کلی سورپرایزش کردیم خیلی خوشحال شد
خب حالا عکسای شب یلدا اول عکس آتلیه ی جیگر طلای من




هندونه ی قشنگه من خیلی دوست دارم عشقه مامان


میز یلدا مون و کیک تولد خاله سمیه



و پدر دختری عکس یلدایی میندازن




و این هم 4 تا هندونه ی ناز که خودم لباساشون رو دوختم
و متاسفانه اصلا خوب نموند که یه عکس خوب بگیرم ازشون
البته دختر من همیشه خوش عکسه



عکس دسته جمعی
اصلا هیچکدوم همکاری نمیکنن برای عکاسی
ولی میزارم که یادگار بمونه



ای جووونم به ای هندونه ایا

دختره قشنگم الان که سه روز برگشتیم خونه و دیشب تو تب کردی مامان خیلی تب شدید صبح رفتیم دکتر بی حاله بی حالی منم پیشت موندم نگات میکنم
مامان هیچوقت مریضیت رو نبینم دختر نازم


دختره سرما خورده ی من
خدا کنه خیلی خیلی زود خوب بشی عشق جانه من
مامانی خیلی دوست دارم خیلی
پسندها (6)

نظرات (8)

مامان صدرا
11 دی 96 9:39
یلداتون مبارک باشه❤ چه لباسای خوشگلی دستت درد نکنه بانوی هنر مند❤👍
مامان صدرا
11 دی 96 9:40
انشالله به زودی خوب بشی عروسک😳
مامان الی
14 دی 96 10:14
ای جانم ماشالله بزرگ شده آریسا جونم انشالله همیشه خوش باشی و سلامت دختر قشنگ
آتریسا جونآتریسا جون
26 دی 96 11:04
سلام عزیزم
یلدات مبارک آریسای خوشگل خاله
وااای چه فصل بدیه؛ چقدر امسال مریض شدن بچه ها
زودی خوب میشی عزیزم
مامان سمانه
پاسخ
مرسی عزیزم ببوس آریسا جون رو 
مامان نفیسهمامان نفیسه
26 دی 96 11:17
چ لباسای قشنگی محبت
مامان نفیسهمامان نفیسه
11 بهمن 96 9:40
چ جیگریه ایی دخمل
مامان سمانه
پاسخ
مرسی عزیزم 
مامان مریممامان مریم
13 بهمن 96 12:12
سلام سمانه جونم....ای جان ای جان این فرشته رو آخه
خییییلی ناز شده هزار ماشالا...تولدش مبارک عروسک با اون لباس قشنگ و مامان هنرمندش
لباس های یلدا رو....واقعا دستت درد نکنه چه کردی
ایشالا هیچ وقت مریض نشه اریسا گلی...خیلی ببوسش
مامان سمانه
پاسخ
مرسی مریم جانم ❤️❤️❤️
الهام
13 مهر 97 15:36
آبجی سمانه ی گلم ماشاالله ماشاالله خدا آریسا جون رو بهت ببخشه همیشه سلامت باشه و سایه پدرو مادرش بالای سرش باشه
مامان سمانه
پاسخ
مرسی عزیییزم