آریساآریسا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

خاطرات آریسا

دندونه سوم و چهارم

سلام دختر گلم الهی من فدات بشم مامانی که تو اینقد شیرین و ناززززییی فدات شم الان سه روزه که دو تا دندون نیشت زده بیرون اینقده ناااازه که نگو کلی بهت میاد ، من که عاشقشونم همیشه معاینه میکنم دندوناتو ، البته دندون پنجم و ششم هم تو راهه بزودی اونم در میاد قربونت بشم  عاشقتم دختر م، بی نهایت دوست دارم
21 مرداد 1394

آریسا یدونه مامانی رو بوس کن

سلام دختر ناز و قشنگ من ، خوبی عشق مامان،؟ دختر گلم هر چقدر از شیطنات بگم کم گفتم ماشا... خیلی شیطون شدی شیطنتات بی نهایته خوشگل من، دختر من الان حدود دو هفته س که بوس میکنی مامانی رو که من فدات میشم ،  بهت میگم آریسا بوسم کن ، دهنتو باز میکنی  ، لبتو میزاری رو گونه م بعد دوباره صورتتو میبری عقب ، الان هم یه مدته  سعی میکنی بوست صدا داشته باشه و بجای صدای بوس یه نفس بلند میکشی من قربووووووون میرم فدات شم خیلی عشقی مامانی خیییییلیییییی دوست دارم هوارتا
21 مرداد 1394

۳۷ هفته در کنار تو پس از ۳۷ هفته انتظار

سلام به دختر کوچولوی نازو قشنگم . به دختر یکی یدونه ی من آریسا خااانوم ،خوبی مامانم ؟ الهی همیشه خوب و سلامت و شاد باشی قربوونت بشم  آره دختر من ببین چقد زود گذشت ، ۳۷ هفته اس که کنارمی ، ۳۷ هفته اس که صبحا با صدای ناز تو بیدار میشم ، ۳۷ هفته اس که هر شب برات لالایی میخونم کنار تو میخوابم ،  دخترم۳۷ هفته انتظار دیدنتو کشیدم ، انتظار کشیدم تا ببینمت چقد سخت بود و چقد شیرین بود  هر روز ۳۷ هفته ای که تو شکمم بودی رو به این فک میکردم ، که خدا یا بچه م سالمه ، خدایا دختر بودن یا پسر بودنش فرق نداره فقط سلامت باشه بدون نقص باشه مشکلی نداشته باشه و ... خدایا ازت ممنونم که یه بچه ی سالم بهم دادی خدایا شکرت  هر روز ۳۷ هفته...
25 تير 1394

نی نای نی نای

سلام به آریسا کوچولو رقاص خودم ، ای جونم چه رقصی میکنی مامان جووونم تا آهنگ میزارم داستا آماده پاها آماده ، قشنگ واسم نی نای نی نای میکنی ، مامانی هم لذت میبرم حسابی ، آ قربون دخمل نازم بشم من  پا توی ۹ ماه گذاشتی هر روز با کار جدید غافلگیرمون میکنی و از وقتی خودتو جلو جلو کشوندی فوری چهار دستو پا رفتن و یاد گرفتی و دوباره زود رو پاهات وایسادی و بعد دندون در آوردی و الان هم که میرقصی آ قربونت بشم من که اینقد زرنگی عزیییییزم خیلی خیلی دوست دارم دختر گلم
16 تير 1394

چند تا پست تو در تو

سلام به دختر نازو قشنگم و و و و و شیطونم ، دیگو شیطون شدی مامان ، ماشا... اونم چه شیطونی همیشه در تکاپو و کنجکاوی و و و و و ددری ، ماشا... ددری هم شدی که نگوووو ، تا میگیم آریسا بریم دده ، بال در میاری و حتی اجازی نمیدی لباس بپوشونمت فقط میگی بریم و زوووود هم بای بای میکنی که بری وقتتو هدر نمیدی شما دختر نااااازم  دختر گلم خیلی وقته وبتو آپ نکردم چون واقعا وقت نداشتم ، امتحانات پایان ترم خیلی سنگین بود و فرصت هیچ کاری نداشتم ، از همین جا از بابایی تشکر میکنم که زمان امتحانات خیلی کمک کرد و همیشه شما رو میبرد دده تا من راحت درست بخونم ولی واقعا خیلی سخت بود همیشه فکرم پیشت بود که داری چیکار میکنی و...  و باز باید از عزیز ...
12 تير 1394

تولد بابایی و گردش های بهاری

سلام به دختر نازو قشنگم ، آریسای مهربونم  دخترم امروز سه شنبه ، ۱۲ هم خرداد سال ۹۴ و شما ۸ ماه و ۱۴ روزته و اولین بهار زندگیت رو به خوشی و با گردش های متعدد همچنان پشت سر میزاری هشتم خرداد تولد بابایی که روز جمعه بود ، که قرار بود پنج شنبه برای بابایی جشن بگیریم ولی متاسفانه بعضی از مهمونامون کار داشتن و نمیتونستن بیان به خاطر همین جشن ما کنسل شد و شاید چند روز دیگه برگزار کنیم ... ولی همون شب  پنج شنبه من و شما کادومون رو دادیم من واس بابا کیف پول خریدم ، بابایی مبارکت باشه و میرسیم به کادوی شما به بابایی ، شب وقتی داشتیم میخوابیدیم تو خیلی شیطون شده بودی و یبار گفتی آببه ، من به بابایی گفتم که شنیدی؟، بابایی گفت ن...
12 خرداد 1394

عکسای 7 ماهگی سری دوم

سلام به دختر ناز و قشنگم که الان رو پای مامانش خوابیده ... دخترم امروز سه شنبه 29 هم اردیبهشت سال 1394 و شما دقیقا امروز 8 ماهت شده خب یه عالمه عکس داریم که باید بزارم پس بریم سراغ عکسا آریسای بستنی خور ما اریسا در حال نگاه کردن تی وی با آریسا و مامان عزیز رفتیم مرکز خرید و آریسا و مامان عزیز خسته شدن نشستن و من در حال خریدن کلاه برای اریسا جمعه ی پش رفتیم رفتیم رامسر و ناهر رو جاده ی جواهرده خوردیم و این عکس بعد ناهار بعد ظهر هم رفتیم داخل شهر رامسر و اینجا پارک رامسر و آریسا خانوم اصلا همکاری نمیکنه تا عکس بگیریم دخترم این سری عکسات خیلی زیادن ایشا... تو یه پست دیگه برات میز...
29 ارديبهشت 1394

دس دسی

سلام به دختر نازو قشنگم آریسا خانوم ، دخترم خیلی وقته از کارات نگفتم ، ماشا... اینقد شیطون شدی که اجازه ی کار دیگه ای رو به من نمیدی قربونت بشم با امروز سه روزه که دس دسی میکنی ، خیلی ذوق مرگ شدم واس اولین بار،،، چند روز بود که بهت میگفتم دس دسی کن که خلاصه ۵ شنبه خونه ی عزیز جون بودیم ، آجی نازنین بهت گفت دس دسی کن که دیدم دستاتو از رو زمین بلند کردی و شروع کردی به دست زدن که من اول فکر کردم شانسی شد ولی دوباره تکرار کردی و من اینقد ذوووووق کردم که نگووو  الهی من قربون دس دسی کردنت بشم و از اون موقع مرتب دس دسی میکنی و حتی کف زدنت صدادار هم هست که هزار بار قربون صدقه ت میرم فداااات شم و چند روز پیش شما و بابایی رفتین مرکز بهداش...
28 ارديبهشت 1394

اولین شب جدایی

سلام دختر قشنگم ، آریسای مهربوووونم خوبی خانومی ؟ دخترم امشب خیلی دلم گرفته چون امشب تورو بردمت تو اتاق خودت بخوابی ، تنهای تنها ،... منم خیلی دلم گرفته  و فقط اینجا آرومم میکنه ، خیلی وقت بود که همچین تصمیمی گرفته بودم ولی عملی کردنش سخت بود ، ولی چند روزه که دیگه با خودم کلنجار رفتم و خلاصه امشب تصمیم عملی شد ، آخه دخترم یه مدته دخیلی بهم وابسته شده بودی ... ولی الان که از من دوری خیلی دلم تنگه خیلی غصه دا م ، یه بغضی تو گلوم دارم ولی ... نمیدونم کارم درسته یا غلط ، فقط امیدوارم تا صبح دووم بیارم قربونت بشم من  همین الان اومدم بهت سر زدم اینقد قشنگ خوابیده بودی ... ولی پتو رو کنار زدی من دپوباره گذاشتم ر...
15 ارديبهشت 1394