دختر جیغ جیغو
سلام به دختر ناز و قشنگم ، به آریسا خانوم جیغ جیغو ،ماشا... اینقد جیغ جیغو شدی ک نگووو
خدا نکنه یه لحظه تنهات بزارم اینقد جیغ میزنی که من با شنیدن صدای قشنگت آب تو دستم باشه میزارم زمین و خودمو بهت میرسونم
دخترم اصلا تنهایی رو دوست نداری؛ ولی وقتی کنارتم آرومی عزیزم منم هر وقت که بیداری باهات بازی میکنم اصلا دوست ندارم تنهات بزارم ولی گاهی اوقات مشغول چیزی میشم و سرگرم میشم یهو میبینم تو معصومانه داری نگام میکنی ، یجوری نگام میکنی که دلم میسوزه و از خودم گله میکنم که چرا ازت غافل شدم چرا حواسم پرت شد خیلی غصه میخورم ولی بعدش محکم بغلت میکنم و اینقد بوست میکنم تا از دلت دربیارم بعد تو هم کلی ذوق میکنی و لبخند میزنی و متوجه م میکنی که منو بخشیدی ، فدای دختر نازم بشم قشنگم
راستی چن شب پیش که با بابایی شام میخوردیم تو یریز به منو نگاه میکردی و اصلا ازم چشم بر نداشتی و کلی من قربونت میرفتم عزیزم
خوب حالا نوبت عکساته دلبندم
دختر نازم خیلی معصومانه خواب بودی
خوب خوابیدی عزیزم؟؟؟
و اینجا خونه ی خاله سمیه بودی و تو رو بالش داداشی خوابیده بودی و چقد معصومانه خوابیدی نازم
و اینجا شما 118 روزته
ماشا... خیلی خوش خنده ای ولی وقتی دوربین میبینی اصلا نمیخندی و فقط به دوربین نگاه میکنی تو این عکس بزور خندوندمت
آخه من فدای صورت قشنگت بشم عزیزم
و عکسای امروز بعد ظهر که وقتی داشتم لباستو عوض میکردم
دستات خیلی خوشمزه س مامان منم طعمشونو خیلی دوشت دالم عژیژم
فدای ت بشم بابایی داره سعی میکنه بخندونتت ولی شما رو نمیدی لباتو بیشتر بستی تا بخندی
آخه من فدای چشمات میشماااا
و عکسای امشب
فدای عسلس ک از دهنت میریزه قربوووونت بشم من جوجوی نازم
اینج سعی میکردم بخندونمت ولی...
مامان جونم امروز 4شنبه 17 دی و شما 118 روز یعنی 3 ماه و 18 روزته فدات شم و امروز تولد داداش امیر محمد جونمون بود و زنگ زدیم بهش تبریک گفتیم
و قرار دو هفته ی دیگه بیان شمال تولد بگیرن
دختر قشنگم من خیلی خیلی دوست دارم خیلی زیاد