اولین خنده ی صدادار
سلام دختر قشنگم ، دختر نازم ، امروز ۱۱۳ روزته عزیزم، ماشا... خیلی هم ناز شدی ، وکلی هم میخندی، از خواب بیدار میشی با لبخند، اینقد ناز بیدار میشی ک کاملا خوابم میپره
دخترم دیروز یعنی ۱۱۲ روزگیت ، برای اولین بار با صدای بلند خندیدی، البته من داشتم باهات بازی میکردم ک یهو تو خندیدی ، وای من اون لحظه اینقد ذوق کردم و فقط سعی کردم که بیشتر خنده ت بیارم خیلی لذت بخش بود ، هیچ وقت ب این موضوع فکر نمیکردم که اینقد صدای خنده ت شیرین باشه و اینقد منو ذوق زده کنه از بس که ذوق کرده بودم کلی بقلت کردمو بوست کردم و فوری زنگ زدم ب بابایی و بهش گفتم ، بابایی هم کلی ذوق کرد،همون لحظه خاله سمیه زنگ زده بود ، ب خاله جون هم گفتم و خاله جون هم خبلی ذوق کرد،و بعد ب مامان عزیز و آجی نسترن و عمه گل خبر دادم
ولی فقط همون لحظه خندیدی بعدش هر کاری کردم دیگه بلند نخندیدی
امروز صبح هم که از خواب بیدار شدم باز باهات همون بازی رو کردم ولی با صدا نخندیدی قربونت بشم
دیشب به بابایی گفتم ، اولین صدای گریه ی آریسا رو من شنیدم و اولین صدای خنده ی آریسا رو هم من شنیدم ، بابایی
دختر قشنگم کماکان منتظر صدای خنده های بلندت هستم
میبوسمت قشنگم