از 31 روزگی تا 46 روزگی
سلام دختر قشنگم ؛ سلام دختر نازم ؛ امیدوارم الان ک این مطالب رو میخونی (حتما واس خودت خانومی شدی عزیزم ) خنده رو لبت جاری باشه و صحیح و سالم باشی ؛
دخترم تنها آرزوم اینه ک همیشه سلامت و همیشه لبخند رو لبهات جاری باشه ؛ در این صورته ک میدونم خوشبختی ....
خب بریم سراغ اتفاقات این 15 روز ؛
رفتیم تولد 1 سالگی دادش ارسلان جون و کلی خوش گذشت و 2 روز اونجا بودیم
و شب تولد داداش ارسلان ما هم عروسی همکار بابا جون دعوت بودیم ومتاسفانه شما رو نبردیم ؛ و شما رو پیش مامان عزیز گزاشتیم
هفتم آبان سال 1393 روز جهانی کوروش کبیر هم کنار ما بودی عزیزم
و اولین محرم 1393 هم کنار ما بودی و متاسفانه همیشه خونه بودیم چون هوا خیلی سرد بود و اصلا نمیتونستیم بیرون بریم.....
امسال اولین الم بندی مامان عزیز و عزیزجون حضور داشتی ولی متاسفانه شما که نمیتونستی پلو نذری بخوری ....
البته روز الم بندی عزیز جون؛ ما بعدظهر رفتیم خونه عزیز ، جون که من صبح دانشگاه داشتم و شما پیش مامان عزیز بودی
تاسوعا و عاشورای امسال هم پشت بندش 3 روز تعطیل بود البته برای دانش آموزا که خاله طیبه و خاله تهمینه اینا از تهران اومدن
و خاله طیبه و داداش رضا و یلدا جون شما رو برای اولین بار دیدن
یلدا جون برای دیدنت لحظه شماری میکرد ؛ و وقتی رسید خونه ی مامان عزیز مدام زنگ میزد و میگفت . که خاله تورو خدا بیاین من آریسا رو ببینم
و تو کارا خیلی به من کمک کرد و همیشه مراقبت بود عزیز دلم
خب عزیزم تو این 15 روز خیلی زرنگتر شدی قشنگ با چشمات ب اطرافت نگاه میکنی وقتی داری شیر میخوری به همه جای خونه نگاه میکنی
الان دیگه میتونی گردنتو نگه داری صداها رو خوب میشنوی
وفتی باهات حرف میزنیم تو چشمامون زل میزنی انگاری متوجه میشی چی میگیم
بعضی وقتا هم برامون لبخند میزنی ؛کمرتو هم خیلی بلند میکنی
دخترم وقتی رو شکم میخوابونمت سرتو مدام بالا نگه میداری و ب اختیار خودت دوباره سرتو میزاری زمین
راستی آهنگ هم خیلی دوست داری وقتی برات آهنگ میزارم آروم میشی و میخوابی و وقتی آهنگ تموم میشه تو هم بیدار میشی
آهنگ ابی و هایده برات میزارم فدات شم
خب اینم اتفاقای 30م مهر تاااااااااااااااااااا 14هم مهر
و حالا نوبت عکسای این چند روزت عزیزم
خب آریسا جونی یکم هم میخوام در مورد کارای ارسلان و امیر علی بنویسم
خب امیر علی جونم شما روز به روز داری ناز تر میشی فدات شم , هرروز جمله های قشنگ میگی ک کلی مارو میخندونی .... مثلا چند وقت پیش ک واس تولد ارسلان جون اومده بودیم خونتون خیلی باهات بازی کردیم بازی مورد علاقه ات ... قایم باشک...
تو میری قایم میشی و منو ، شوهر خاله و بابا و مامان عزیز باید پیدات کنیم
و وقتی پیدات میکنیم کلی زوق میکنی ، و دوباره تند تند میری ک قایم بشی و بلند دادمیزنی میگی عزیز من کو؟ عزیز من کو؟
یعنی من کجا هستم ؟ تو بازی یبار ک قایم شده بودی منو بابا جون و شوهر خاله ت قایم شدیم و وقتی تو از جات اومدی بیرون ؛ دیدی فقط مامان عزیز هست ؛ خیلی ناراحت شدی و گفتی اوق خاله جون کووو؟؟ یعنی شوهر حاله جون کووو؟برام جالب بود ک تو فقط شوهر خاله برات مهم بود!!!
خب بعد اینکه کلی دنبالمون گشتی و مارو پیدا نکردی ما اومدیم بیرون و با دیدن ما کلی ذوق کردی...
خب میرسیم ب داداش ارسلان جونمون ک الان دیگه واس خودش مردی شده چون الان دیگه راه میری عزیزم الان چند قدمی میتونی تنهایی بری عزیزم ...
تازه دس دسی هم میکنی عزیزم تا آهنگ میشنوی سریع دس دسی میکنی تو هر حالی که باشی مثلا تو محرم امثال وقتی تو تلویزیون آهنگ عزادی میشنیدی دس میزدی ما بهت میگفتیم باید سینه بزنی ولی تو کار خودتو میکردی
تازه یکی دندون هم داری البته قشنگ رونمایی نکردی
امیر علی هم اوایل دست میزد ولی بعدش یاد گرفت ک از این آهنگا شنید باید سینه بزنه
خب حالا بری سراغ عکسای امیر علی
ارسلان جون متاسفانه از شما عکس ندارم چون اصلا نمیمونی ازت عکس بگیرم
همیشه بغل مامانتی ، و از مامانت جدا نمیشی
خب بچه ها همتونو دوست دارم باااااااااای