آریساآریسا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات آریسا

8 روزگیت و دومین شنبه ی زندگیت

1393/7/6 22:46
نویسنده : مامان سمانه
479 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخمل ناز و قشنگم دختر یکی یدونه ی من ، آریسا ی من 

دخترم روز ب روز داری زیباتر و قشنگترو ناز تر میشی و بیشترو بیشتر داری دل مارو میبری 

تمام وقت ب تو نگاه میکنم و از تمام وجودم لذت میبرم از بس ک ماه و قشنگی 

دخترم امروز شنبه اس و شنبه پیش اومدی ب خونه ی ما و زندگی مارو قشنگ کردی ب ما نفس تازه دادی 

دختر قشنگم دومین شنبه ی زندگیت مبارک...

خب واس خوندن اتفاقات امروز بریم ادامه ی مطب

دخترم دیشب آخر شب وقتی داشتیم مایبیبیتو عوض میکردیم دیدم ک نافت افتاد وخیلی خوشحال شدم راحت شدی دخترم 

امروز هم بابایی دوباره رفت سر کار و مدام زنگ میزد و حالتو میپرسید خیلی دلتنگت بود فدات شم

بعد ظهر عزیز جون اومد شمارو ببینه ولی شما همیشه خواب بودبد

غروب هم با هم رفتیم مطب دکتر علیدوست ک شمارو بدنیا آورده بود و ازش خواهش کردم ک با شما ی عکس بگیره و لطف کردن باهات عکس گرفتن و این هم عکس شما با خانم دکتری ک شمارو بدنیا آورد

دخترم بعد از مطب رفتیم ی فروشگاهی و ی قاب عکس خریدیم و اونجا همه دور ما جمع شده بودن و شما رو ناز میدادن و منو بابایی کلی زوق کردیم و واس خودمون حال کردیم ک دخترمون اینقد پرطرفداره 

بعد فروشگاه شما رو بردیم پیش بابا حاجی تا شمارو ببینه ؛ و از دیدنت کلی خوشحال شد و ذوق کرد و 300 تومن ب شما کادو داد دست باباجی درد نکنه

خب اینم از امروز شما دوست دااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارم عزیزم

حالا نوبت عکساس

پسندها (8)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (15)

ویستا مارکت
6 مهر 93 22:52
آریسا جون خیلی نازی. ماشالله
مامان افسانه
6 مهر 93 23:32
سلام عزیزم چه خوب شد ناف عسل خانم زودی افتاد خیلی راحت میشی با بند ناف وقتی بچه رو میخوایی پوشک کنی همش فکر میکنی داره اذیت میشه به سلامتی چقده کوچولویه توی بغل خانم دکترش هر روز داره ماه تر میشه عسیییییییییییییییییییییسم
مامان سمانه
پاسخ
سلا افسانه جون ،آره خدارو شکر زود افتاد راحت شدم... آره خیلی کوچولو افتاده توی عکس آره دخترم مثل ماهه خاله جونم افسانه جونم حتما دنیا خوشگله رو ببوس
خاله مهديه
7 مهر 93 0:48
ووووووووييييي اين دخمل چقدر نازه ...جدي ميگم بخدا ..ازون دسته ني ني هاس كه خدا چيزي كمش نذاشته ..آخي ..نازي نازي خدا بهتون ببخشه ...ماشالا چه چشماي درشتي ام داره من كه كلي با اين عكسا حال كردم ...ـآخه نوزاد خيلي دوست دارم عزيزم دوست داشتي به وبلاگ خواهر زاده منم سر بزن و خوشحالم كن ...من شما رو لينك كردم لطفا من رو هم لينك كنيد ..اميدوارم دوستاي خوبي براي هم باشيم ..فاطيما آريسا رو ميبوسه ...منتظر عكساي بعدي اين نازدونه هستم
مامان سمانه
پاسخ
سلام مهدیه جون خیلی خیلی لطف داری، حتما میام ب وبت فدات شم شما هم با افتخار لینک شدین حتما دوستای خوبی میشیمقربون فاطیما خانومی بشم
زهرا
7 مهر 93 1:55
وای چه خانوم دکتر با حوصله ایی حالا مگه دکتر های ما قبول میکنند اصلا اعصاب ندارن عکس های امروز هم مثل هر روز خوشگل و ناز بودن ماشاالله.................
مامان سمانه
پاسخ
نهبابا خانم دکتراهمه با حوصله هستن دکتر من ک خیلی خوب شما هم ی دکتر خوب و ب حوصله واس خودت انتخاب کن
مامان هانا و آریا
7 مهر 93 2:03
عزیزممممممم ،آریسای ماهم خیلییی نازییییییی خیلیییی دوست دارم خالهههه چه مثل فرشته هاست خدااای من خداحفظش کنه سمانه جونم مواظب خودت و دخمل گلی ما هم باش بووووووووووووس هزار تاااا
مامان سمانه
پاسخ
ممنونم خاله جونمخاله جونم خیلی لطف داری ب ما شما هم مواظب کوچولو ها باش
مامان آنیسا
7 مهر 93 8:17
عزیز دلم آریسا ی خوشکل
مهدا
7 مهر 93 9:45
مبارک باشه عزیزم چه دخمل نازی عزیزم یاد خاطرات ثمین افتادم انشالله که نامدار باشه
مامان سمانه
پاسخ
ممنونم عزیزم لطف داری
مامان سارا
7 مهر 93 10:36
سلام گلم ممنونم بابت راهنماییت راستش از وقتی دیدم بیهوشی از کمر گرفتی منم تصمیم گرفتم همین کارو بکنم چون دوست دارم اون لحظه کوچولوم رو بغل کنم.اما یه کوچولو میترسم.ولی بازم بیهوشی از کمر رو ترجیح میدم مرسی که راهنماییم کردی عزیزم
مامان سمانه
پاسخ
حتما همین کارو بکن و مطمئن باش پشیمون نمیشیخواهش میکنم خوشحال شدم ک تونستم کمک کوچیکی بهت کنم عزیزم
مامان سارا
7 مهر 93 10:40
ای جوووونم سمانه جون سعی کن دستکشاشو بکنی دستش عزیزم خودشو زخمی نکنه
مامان سمانه
پاسخ
عزیزم از بس ک کوچولو هس دستکشش اندازه اش نمیشه و هی از دستش در میاد باباش از بس ک ناراحته ای موضوعه امروز دستکششو ب آستین لباسش چسب زد
مریم مامان آیدین
7 مهر 93 12:17
ای جوووووووووووونم نی نی ....بغل خانوم دکتر اندازه جوجو شدی ببوس فندق خانومو سمانه جوووون
مامان سمانه
پاسخ
ممنونم خاله جونم حتما مریم جون شما هم آیدین گلمو ببوس
مریم مامان آیدین
7 مهر 93 12:21
راستی سمانه جون قد و وزن و دور سر و کلا مشخصات توالدشو براش تو وبش بنویس تا بزرگ شد بدونه چقدر جوجو بوده
مامان سمانه
پاسخ
راستش اندازه ی اینارو ندارم فقط وزنشو دارم ک 2.800 بود قد و دور سرشو ندارم
مامی آتریسا جون
7 مهر 93 12:42
عزیز دلم فدای هشت روزگیت بشم من، خیلی خوبه که ناف کوچولوت افتاد، سمانه جون راحت شدی عزیزم، دیگه شلوارش و راحت می تونی بکشی بالا چه باباحاجی خوبی ؛ دستش درد نکنه خوش و سلامت باشین عزیزم
مامان سمانه
پاسخ
سلام دوست خوبم آره خدارو شکر افتاد راحت شدمممنونم عزیزم
ﺣﺪﻳﺚ
7 مهر 93 14:32
ﻭااااااﻱ ﻋﺰﻳﺰﻡ اﻳﻦ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺁﺳﻤﻮﻧﻲ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺩاﺭﻩ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮ ﻣﻴﺸﻪ. ﻋﻜﺴﺶ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺩﻛﺘﺮ ﭼﻪ اﻳﺪﻩ ﺟﺎﻟﺒﻲ ﺑﻮﺩ. اﻳﺸﺎاﻟﻠﻪ ﺧﺪا اﻳﻦ ﻛﻮﭼﻮﻟﻮﻱ ﺩﻭﺳﺖ ﺩاﺷﺘﻨﻲ, ﺁﺭﻳﺴﺎي ﻗﺸﻨﮕﻢ ﺭﻭ ﺑﺮاﻱ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺣﻔﻆ ﻛﻨﻪ.
مامان سمانه
پاسخ
ممنونم عزیزم لطف داری
الهام مامان علیرضا
8 مهر 93 20:22
ماشاله خیلی نازه واقعا الان که این نوشته ها رو می خونم می بینم چقدر روزهای اول پر از تغییر و تحول هست مخصوصا ده روز اول و خوبه که ثبتش می کنید. ما اون وقت ها وبلاگ نداشتیم و البته اگر هم داشتیم اینقدر درگیر دل دردهای علیرضا بودیم که به روز رسانی اش امکان پذیر نبود
مامان سمانه
پاسخ
لطف داری خاله جون آره 10 روز اول خیلی ب نظرم مهمه پر از اتفاقات خدارو شکر آریسا ه اصلا اذیت نمیکنه میتونم راحت بروز کنم
ستایش حقیقت خواه
2 تیر 99 13:27
سلام عشثم چقدر بزرگ قشنگ شدی مثل 🌸شدی دختر خالت ستایش 💋💋💋💋❤❤❤❤
مامان سمانه
پاسخ
مرسی آجی 😍