آریساآریسا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات آریسا

عکسای جا مونده از برف و یه سری عکس

1394/11/30 21:21
نویسنده : مامان سمانه
743 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر یکی یدونه ی خودم خوبی مامانم ؟ ایشا... الان که داری این پست رو میخونی لبت خندون باشه عزیییییزم

مامانی هیچوقت غمتو نبینم دختر قشنگم ...

آریسا جونم ؛ مامانیی بهت گفته بودم که عکسای جا مونده از  برف و برات بزارم و الان اومدم که یه عالمه عکس قشنگ بزارم 

خب بریم سراغ عکسامون

اینجا روز اول برف بود و بابایی جون بالای شیروونیه خونه ی  مامان عزیز داره برفا رو خالی میکنه ( مرسی بابایی )و دادا سهیل هم از پایین هوای بابایی رو داره خخخخ00

منو بابایی؛ ولی من عاشقانه خیره شده ب بابایی و ب بابایی میگم مواظب باش نیافتی

و دو در ؛ یه در خونه ی مامان من ی در هم خونه بابا حاجی

همسایه های دیوار به دیوار که با هم وصلت کردیم زیباخنده

و روز دوم برف که بابایی داره آدم برفی درس میکنه

و اینجا تصمیم گرفتیم که خونه درست کنیم

دوست دارم عشقممحبت

خودمم دوست داااارمچشمک

وااااااااااااااااای واااااااااااااااااااااای عشقم قلبم جونم نفسم آریسای من

روز برفی خونه ی مامان عزیز

کفش آریسا رو خوداااااااا

اینم آدم برفی ک تعریفشو میکردم

شیروونیمون اول این شکلی بود ، بعد داد اومد خوشگلترش کرد

واین هم آدم برفی ای ک تعریفشو میکردم ، خیلی بامزه س خدایی، شبیه شبهه 

دادا اومد و برامون آدم برفی جدید درست میکنه و شیروونیه ی خونه رو هم خوشگل کرد

آریسا وارد میشود

خب یه سری عکس از گذشته

قبل از حموم

بعد از حموم

آریسا خودشو تو آینه دید کلی ذوق کرد

الهی فدات بشم مامان ، خودتو بوس میکنی

ای جوووونم مامان خودتو بقلی کردی فدااات شم ، بووووووس

آریسا خانوم رو تخت آجی نسترنش

آریسا خانوم موهاشو دو گوشی بسته ، فداااات شم

واااااای خداااااای من

یروزی با دادا و آجی نسترن رفتیم بوستان مادر ، بقل دادا بودی ، گفتم مامانی بیا بقلم عکس بگیریم جیغ زدی و به داد چسبیدی و اصلا بقل من نیومدی، و با دادا عکس انداختی

وااااای خداااای من ، آریسا من چقد نااازه

همیشه بخند دختر قشنگ من

فقط تورو خدا عکس آریسا نگاه کنید ، چقد ناااازه  ، بهش گفت دادا رو بقل کن  و بخند  ، عاااااشق این عکسم بخدا

ً

هر چقد از عشقت به دادا بگم ک، کم گفتم تو عکس هم از چهره ت کاملا مشخصه  از اینکه در آغوش دادا هستی چقد خوشحالی

چند شب پیش دادا و زن عمو افسانه و عزیز جون اومدن خنمون ؛ ماشا... چقد قشنگ دخترم از مهموناش پذیرایی کرد البته فقط از دادا پذیرایی کرد ؛ فقط میگفتی دادا بخوره، میگفتی همه چیز واس داداس ، کسی به هیچی دس نزنه ، اگ هر کی به وسایل دادا دست بزنه انقد نارحت میشی ؛ گریه میکنی تا اون چیزو بگیری و ب دادا بدی

خودت هم اصلا بدون اجازه ی دادا به وسایلاش اصلا دست نمیزنی اگ دادا خونه نباشه اصلا به وسیله هاش دست نمیزنی

البته در مورد وسیله های بابایی هم همینجوری هستی ، اگ یبار من گوشی بابا رو بردارم گریه میکنی و زور ازم گوشی بابا رو میگیری و میدی ب بابایی

چند روز پیش داشتم با برس بابایی موهامو شونه میزدم که دیدم تو زدی زیر گریه و برس و ازم گرفتی و با خوشحالی برس رو بردی دادی ب بابایی

خدا رو شکر خودت هم به وسیله هامون دس نمیزنی و اگ ببینی میاری بهمون میدی فدات شم

چند روز پیش خونه عزیز جون ؛ خاله ی بابایی و دو تا از دختر خاله های بابایی اومده بودن شما رفتی جلوی یکی از دختر خاله ها نشستی طوری که پشتت بهش بود ، بابایی بهت گفت آریسا خاله رو پشت کردی شما هم سریع خودتو جابجا کردی و رفتی کنار دختر خاله نشستی همه تعجب کرده بودن حتی من ؛ فدااای دختر باادبم بشم من

خیلی وقته که یاد گرفتی مارو بترسونی دستاتو میاری بالا و میگی اوووو و ما هم کلی میترسیم سوت

امروز هم یاد گرفتی صدای اسبی چیه و میگی اییییی

دختر قشنگم خیلی شیرینی روز ب روز کارای شیرنتری میکنی فدات شم

پسندها (6)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامان لیدا
3 اسفند 94 2:19
چه عکسای قشنگی چه عشقولانه هااایی چه مامان خوش تیپی آخی چقدر جالب همسایه های دیوار به دیوار خاطرات قشنگی هم باید داشته باشین آریسا جونی عااااشق خنده هاتم اونجایی که رو تاب نشستی با اون عکسی که بغل داداسهیلتی عااالیه آخی فدات بشم خودتو تو آینه بوس میکنی میبووووسمت از راه دور
مامان سمانه
پاسخ
سلام عزیزملطف داری فدات شم آره عزیزم خاطرات قشنگی داریم آره عزیزم منم عاشق اون دو تا عکسم ؛ خیلی دوسشون دارم عزیزم ببوس آدرینا گلی رو
مامان راحله
5 اسفند 94 17:27
مامان افسانه
6 اسفند 94 17:10
سلوووووم واییییی چه عکسایی شده مخصوصا اون عکسه که جیگر خانم بغل دایی مهربونشه الهی همه خانواده کنار هم باشین و کلی خوشبخت باشییییین پس همسایه بودین کلک هااااا خخخ
مامان سمانه
پاسخ
سلام عزیزم ، آره واقعا عکسا خیلی خوبن منم خیلی اون عکس و دوس دارم، ممنونم از دعای قشنگت ، همچنین برای شما آره عزیزم
مامی آتریسا جون
20 اسفند 94 9:52
فداش بشم ؛ عکس ها خیلی ناز بودن سمانه جون یه بوس آبدار از آریسای قشنگ و خوش خنده و زرنگم
مامان سمانه
پاسخ
لطف داری سعیده جونم شما هم آتریسا جونمو ببوس