برف امسال عالی بود
سلام دختر قشنگم خوبی مامانم ؟ فدات بشم قشنگ مامان
الان شما دختر یکی یدونه م تو نانی خوابیدی فدات شم و من وقت کردم تا برات بنویسم
بهمن امسال برخلاف سال پیش برف حسابی اومد که خیلی خیلی خوش گذشت برف ما رو سورپرایز کرد
شب رفته بودیم خونه ی عمه جون برگشتنی تو راه خیلی سرد بود و بارون هم میومد وقتی اومدیم خونه ، اصلا نمیتونستیم خونه رو گرم کنیم البته فقط من سردم بود شما و بابایی گرمتون بود خلاصه صبح که بیدار شدم بابایی زنگ زد گفت بیا دم پنجره واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای برف همه جارو سفید کرده بود
بابایی گفت آب جمع کن کل شهر برق قطعه ، برق ما هم ممکنه هر لحظه قطع بشه ، تا دستمو شستم میخواستم صورتمو بشورم برق قطع شد ، خونه ی ما برق قطع میشه آب هم قطع میشه
هیچی ب بابایی زنگ زدم گفتم که برق قطع شد بابایی گفت آماده شین بیام دنبالتون منم شما رو آماده کردم لباس جمع کردم که بریم خونه ی عزیز اینا
وقتی از در اومدیم بیرون بهت گفتم مامانی داره برف میادا ... شما هم وقتی اومدی بیرون با ذوق گفتی بببببب
خیلی جالب بود منو بابایی کلی ذوق کردیم
سوار ماشین شدیم تا خونه ی عزیز برسیم فک کنم 1 ساعت تو راه بودیم خیلی ترسناک بود ماشینمون سر میخورد یا گیر میکردیم تو برف ولی خلاصه رسیدیم
بعد ظهر مامان عزیز نگران بود که برف سنگین شده شیروونی حیاط نیافته ، بابایی هم دستش درد نکنه رفت بالا پشت بوم برفای شیروونی رو خالی کرد و بعد هم با بابا حاجی و دادا سهیل شیرونی خونه ی بابا حاجی رو خالی کردن ، بابایی و بخصوص دادا سهیل خیلی خسته شده بودن دستشون درد نکنه
خلاصه شب ساعت 10 برف بند اومد و با بابایی قرار گذاشتیم که فردا واس شما دختر قشنگم آدم برفی درست کنیم
فرداش بابایی تو حیاط باباحاجی یه کوه برف جمع کرد که آدم برفی درست کنیم من که اولین بارم بود داشتم با برف ی چیزی درست میکردم با اینکه بچه ی شمالم هیچ وقت آدم برفی درست نکردم و شما انگیزه شدی تا آدم برفی درست کنیم
خلاصه بعد از کلی فکر که چجوری آدم برفی درست کنیم بابایی پیشنهاد کرد که خونه درست کنیم و خیلی پیشنهاااد خوبی هم بود شروع کردیم به درست کردن خونه و این شما و این هم عکس از خونه ی برفی آریسا
خونمون پرده هم داره
و شما تمام مدت خوابیده بودی در صورتی که ما انتظار داشتیم هر لحظه بیدار شی و کارمون نیمه کاره بمونه ولی خیلی خوب خوابیدی
توضیحاتی در مورد خونه برفی بد که بابایی تنهایی درست کرد و بنده فقط نظارت داشتم البته تزیینات هم کار خودم بود میخواستیم یه آدم برفی کوچولو هم درست کنیم که بابایی یه آدم برفی درست کرد که خیلی خنده دار بود شبیه شبه بود و کلی خندیدیم در حین خندیدن دادا سهیل هم به ما ملحق شد و آدم برفی رو خراب کرد و یه آدم برفی خوشگل درست کرد و شیروونیه ی خونه هم خوشگل درست کرد که خیلی قشنگ شد مرسی دادا
البته عکسای پشت صحنه زیاد داریم ولی با دوربین گرفته بودم و الان دوربین خونه خاله سمیه جا موند هروقت به دستم رسید عکسای پشت صحنه رو و عکس اون آدم برفی خنده دار رو اینجا میزارم
خب خلاصه رفتم آریسا رو از خواب ناز بیدار کردم بزوور ، لباس پوشوندمش و آوردم تا عکسای خوشگل بگیره وقتی خونه و آدم برفی رو دید خیلی زوق کرد
بفرمایید چای ، میچسبه
ای جووووووووونم مامانی
اینجا بهت گفتیم آریسا آدم برفی رو بوس کن و شما لباتو آماده کردی
فدای غنچه کردن لبت بشم من عزییییییییییییزم
و خلاصه طی 4 مرحله موفق شدی بوس کنی آدم برفی رو
و اینجا بعد از بوس کردن گفتی داخ ، به سرد هم میگی داخ
و اینجا ما پشت صحنه بزن و بکوب راه اندختیم و شما هم داری میرقصی فدات شم
و اینجا سر خوردی و افتادی
و عکس سلفیمون
راستی کاپشن دخترم قشنگه؟ خودم دوختمش ، خیلی هم دوسش دارم
تازه خونمون پله هم داشت
اینم عکسای یروز برفی خیلی خوب که خیلی خوش گذشت و بعد از کلی چاییدن زن عمو افسانه با چای مارو گرم کرد
و 16 بهمن عروسی پسر خاله ی عزیزم آقا حسین بود ک چشمت روز بد نبینه چقد شیطونی کردی چقد دوییدی چقد بازی کردی و من هم باهات دوییدم، بعد عروسی دوروز تمام عضلاتم گرفته بود از بس شیطونی کردی
نوش جوووووووونت فدات شم ، تو خوشحال باشی من شاد و خوشحالم
کارای جدیدی که انجام میدی
صدای گربه و گوسفند رو میگی
وقتی کتاب میبینی انگشتتو میزاری رو کتاب و میخونی
الان دیگه وقتی میخوام پوشکتو عوض کنم رو روشویی نمیشورمت خودت میشینی و بعد من میشورمت
موی سرتو نشون میدی میگی مو
عاشق جوراب و کلاه
فلش کارتات و میزاریم زمین و اسم هر کدومو میگیم ، میاری بهمون میدی
پی پی رو نشون میدی
بهت میگیم آریسا پی پی کن میشینی و زور میزنی ( با عرض معذرت از از خوانندگان عزییز لطفا درک کنید که دوس دارم خاطرات دخترمو با جزییات بنویسم)
مدل جدید بوس لبتو غنچه میکنی و با صدا میفرستی
بهت میگیم آریسا ناز کن چشماتو میبندی و سرتو میندازی پایین اینقد میخندیم
وقتی تو ی جمعی هستیم به همه تک تک میگی دس بزنید
همچنان به دادا سهیل علاقه ی خاصی داری
شب میخوابیم دادا ، بیدار میشی دادا، میگم عسل من کیه ؟میگی دادا
ازت میپرسم دختر کی هستی ؟ میگی بابا،
میپرسم بابایی چند تا دوس داری میگی ۱۰ تا و کلا همه رو ۱۰ تا دوس داری
گوشیمونو میاری و به ما میفهمونی که برات عکس دادا بزاریم
و عکسشو بوس میکنی و بقل میکنی وقتی میریم خونه ی باباحاجی اگ دادا نباشه خیلی گریه میکنی خیلی زیادن
نینی هارو خیلی دوس داری و میگی نینی
بهت میگیم آریسا بخواب میری سرتو میزاری رو پشتی و خرو پف میکنی
چند روز پیش پوشکتو آوردی منو بزور بردی سمت دسشویی تا پوشکتو عوض کنم
قبلا از عمو سیروس میترسیدی و الان باهاش رفیق شدی
آجی سارا رو خیلی دوس داری و صداش میکنی دا ، داااا
بعضی وقتا آجی گریه میکنه اینقد ناراحت میشی و میری بقلش میکنی نازش میکنی و بوسشم میکنی
وقتی میریم خونه ی عزیز اجازه نمیدی بریم به سمت در مامان عزیز و خونه ی بابا حاجی رو نشون میدی که بری اونجا و اگرنه گریه میکنی
جدیدا قایم میشی خیلی هم بامزه قایم میشی و ما اینقد دنبالت میگردیم ولی اصلا خودتو نشون نمیدی و کاملا ساکت میمونی حتی وقتی پیدات میکنیم چشماتو میبندی که مثلا باز قایم شدی
دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه
دخترم خیلی دووووست دارم بووووووووووس