اولین حسادت
سلام به تو گل زندگیم ، به دختر یکی یدونه ی من ب دختر نااازم امروز واس اولین بار حسادت کردی ، اونم حسادت به عرووووسکت ، آ قربون حسادت کردنت من بشم عزیییییزم
با هم تو پزیرایی نشسته بودیم من شعر تاب تاب عباسی رو خوندم ، چشامت به سمت تاب چرخید و نگاه کردی به تاب ، منم وقتی دیدم داری ب تابت نگاه مبکنی عروسکت و گذاشتم رو تاب و تابش دادم و براش شعر تاب تاب عباسی رو خوندم ، و تو یه غصه ای خوردی که نگووو گریه میکردی از رو غصه ،
گفتم آریسایی بزا عروسکت هم تاب تاب بازی کنه دیگه وگرنه گریه میکنه مامان و تو همچنان غصه میخوردی ولی بعد نوبت توشد وقتی عروسکتو از تاب بیرون آوردم ، بیقراریت بیشتر شد
آآآآ قربونت بشم منو ، تو خیلی شیرینی مامان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی