آریساآریسا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

خاطرات آریسا

دخترم آریسا زمینی شد هوراااااااااااااااااااااااااااا

1393/6/30 19:21
نویسنده : مامان سمانه
605 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر ناز من ، دختر خوشگل من ، دختر زیبای من ، پرنسسم ،دلیل زندگیم، نفسم فلبم عشقم معنای زندگیم تولدت مبااااااااااااااااااااااااارک

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

آریسای من شما صبح روز شنبه ساعت 4صبح بخاطر پاره شدن کیسه ی آبم ؛ راهی بیمارستان شفا شدیم هم خوشحال بودم هم استرس داشتم... خلاصه رفتیم خانم پرستار گفت دخملیت واس بدنیا اومدن عجله داره راستش خوشحال شدم ولی یکم میترسیدم

من رفتم تو اتاق تا حاضر بشم باباییت هم رفت پرونده تشکیل بده وقتی تو اتاق بودم یکی از خدماتیها برام ی کاغذ تا شده آورده بود گفت شوهرت داده، بازش کردم ی نامه ی قشنگ نوشته بود ک کلی آرومم کرد و درد کم شد؛ میدونی  تو نامه چی نوشته بود؟؟؟

خوشگلم یه دختر خوشگل مثل خودت برام بیار دوست دارم

 این نامه تو این لحظه خیلی ب دلم نشست؛ و اگه بدونه چجوری تونستم نامه رو حفظ کنم!!!

 از ساعت 6 دردم شروع شد و ساعت 8 دکترم اومد و من ساعت 9/30 دقیقه رفتم اتاق عمل و بیهوشی کمر ب پایین رو انتخاب کردم و ساعت 9/45 دقیقه قشنگترین صدارو شنیدم ک گریه ی شما بود بعد از اینکه شمارو تمیز کردن آوردنت ومن دیدمت بوسمت کردم خیلی خیلی خیلی خوشگل بودی niniweblog.comniniweblog.com

بعد شما رو بردن تا ب بابایی نشون بدن،حدود 1 ربع بعد منو هم ب بخش بردن ، تو راهرو بابایی منتظرم بود و خیلی خوشحل بود ب بابا جونی گکفتم آریسا جون رو دیدی؟بابایی گفت آره دیدم و خیلی خوشحال بود و ازت عکس گرفته بود و ب من نشون داد وای دخترم چقد خوشگلوناز بودی خیلی

بعد 2 تا مادر جونیتو دیدم ک خیلی خوشحال بودن....

رفتم تو اتاقم منو گذاشتن رو تختم و توهم بغلم بودی... وچقد این لحظه قشنگ بود

از بعدظهر دردم شروع شد خیلی...

و تو هم زیاد شیر نمیخوردی و فقط میخوابیدی بزور بیدارت مییکردم تا شیر بخوری ولی متاسفانه نمیخوردی و کلی پرستار از بخش نوزادان اومن تا شیر دادن و بهت یاد بدم ولی تو اصلا بیدار نمیشدی ...

عمه جونی روزی اول خیلی زحمت کشید از صبح پیشم موند تا غروب

خاله سمیه هم ظهر مرخصی گرفت اومد پیشم و 1 ؛ 2 ساعت پیشم موندو خاله تهمینه هم ی سر اومد و چند اسباب کشی داشت زود رفت

ولی از تو خیلی خوشش اومد و گفت ک چقدر شما نازو قشنگی ...

مامان جونی و عمه جونی غروب با اومدن زن عمو افسانه رفتن ... زن عمو افسانه خیلی خیلی زحمت کشید خیلی زیاد ایشا... عروسی داداش  سهیل جبران کنیم عزیزم

شب هم زن عمو فاطی زحمت کشید اومد و سارا رو نزاشتن بیا بالا و سارا جونی کلی گریه کرده بود

و بعد زن عمو منیژه اومد  و کلی تورو بوس کرد ازت تعریف کرد 

صبح امروز تمرین کردم ک بلند بشم ولی خیلی درد داشتم در حد خیلی زیاد... ولی خب خلاصه موفق شدیم ک بتونم راه بریم

حدود ساعت 1 اومدبم خونه وقتی داشتیم راه میومدیم بابایی دستم گرفته بود و از لمس دستش فهمیدم ک چقد نگرانمه چون دستش در حد زیاد میلرزید آخی بابایی مهربون ما بوس بوس

امروز مادر جون باوقارت اومد خونه ی ما و کلی قربو صدقه ات رفت و ب من  گفت مگه چقدر تو آینه ب خودت نگاه کردی ک اینقد آریسا جونی شبیه تو شده....

 

پسندها (12)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (17)

ابجی سجا
30 شهریور 93 19:53
می دونی فرق تو با فرقون چیه فرقون خاک میبره تو دل میبری
مامان افسانه
30 شهریور 93 23:08
ای جانمممممممممممممممممم مبارکههههههههههههه عزیزم ان شاالله به سلامتی و خوشبختی کنار هم زندگی کنید اریسای ناز و خوشگلم زمینی شدنت مبارررررررررررررررررررررک سمانه جونم خسته نباشی عزیزم بعد نه ماه زحمت حالا میوه دلتو بغل گرفتی خدا همه تو راهی هارو سالم بذاره تو بغل مامان باباشون امین کاش یه عکس از گل روی ماهش میذاشتی الان می دونم چه دردی داری عزیزم ولی یه لحظه دیدنش دردها رو میبره از طرف من یه بوس خوشگل از لپای ماهش بکن خیلی مراقب خودتون باش
مامان سمانه
پاسخ
ممنونم عزیزم لطف داری انشا... همه تو راهی ها سالم بیان بقل مامان باباشون نمیدونم چرا ب مشکل برخوردم واس عکس گذاشتن،هر کاری کردم نشد ک نشد ولی ب زودی تمام سعیمو میکنم ک عکس آریسا خوشگلم رو بزارم
ویستا مارکت
30 شهریور 93 23:44
تولدش مبارک
مامان باران
31 شهریور 93 5:48
سلام مامان آریسا مبارکه تولد کوچولو.مبارکه . مبارکه..!!! خدا رو شکر حالتون خوبه امیدوارم آریسا جان سالم و صالح باشن.اگرمیخوای عکس بذاری باید حجمشو کم کنی موفق باشی
مامان سمانه
پاسخ
مرسی سمیرا جونممنونم از راهنماییت گلم
مامان سارا
31 شهریور 93 6:32
وااااااااااااااااای عزیزم فداش بشم به سلامتی عزیزم.خیلییییییییییییییییییی ذوق کردم خیلی زیاد. از طرف من ببوسش تبریک میگم
مامان سمانه
پاسخ
ممنونم عزیزم ایشا.... باران جونم هم زود ب دنیا میاد و ما بهت تبریک میگیم
مامان سارا
31 شهریور 93 6:36
عزیزم یه سوال داشتم زایمان طبیعی داشتی خیلی درد داشتی؟
مامان سمانه
پاسخ
ن سزارین بودم عزیزم ، بعد اینکه بهوش اومدم خیلی درد داشتم
الهام مامان علیرضا
31 شهریور 93 8:12
وقتی عنوان پست شما رو تو مطالب دوستان دیدم کلی ذوق زده شدم خیلی خیلی بهت تبریک میگم عزیزم یاد روزی افتادم که علیرضا به دنیا اومد انگار با تولد بچه خدا یه دنیا محبت به اون و یکجا میذاره تو قلب مادر ایشالا قدمش براتون پرخیر و برکت باشه
مامان سمانه
پاسخ
لطف داری الهام جونعشق مادر ب فرزند خیلی عجیبه قشنگترین حی دنیاست الهم جون خیلی دوسش دارم خیلی برام عزیزه خیلی زیاد
مریم مامان آیدین
31 شهریور 93 9:56
سلام سمانه جووووووووووووون مبارک باشه خانومی....خیلی خوشحال شدم دوستم...ایشالا به سلامتی و قدمش براتون پر از خوشحالی و خوشبختی و مبارکی باشه ای جوووووووونم دلم ضعف میره عکس ماهشو ببینم دوستم برو بخش پرسش و پاسخ و تو قسمت پرسش های فنی و آپلود عکس کامل کامل میتونی راهنمایی بشی....زود زود عکس آریسا خانوم عروسکمونو برامون برار راستی حالا دیگه میتونم بگم روی ماهشو ببوس
مامان سمانه
پاسخ
سلام مریم جونم مرسی گلم ی دنیا تشکر از دعای قشنگت ممنونم از راهنماییت امیدوارم امروز بتونم عکس دخملیمو بزارم
زهرا
31 شهریور 93 15:42
سمانه جونم مبارک باشه زمینی شدن دخترت خیلی خیلی خوشحال شدم وقتی این خبر خوندم قدمش مبارک باشه براتون
مامان سمانه
پاسخ
ممنونم گلم ایشا... قسمت شما بشه زهرا جونم
مامان هانا و آریا
31 شهریور 93 16:39
وااااای عزیزمممم مبارکهههههه منم سر هاتا کیسه آبم پاره شد میدونم چه استرسی داشتی عزیزم خدارو شکر که آریسا کوچولو سالم و سلامت اومد تو بغلت ،ایشالله قدم دخملی خیر و زندگیتون شیرینتر و پر عشق تر از قبل میشه عزیزم آریسا جونم خوش اومدی دخمل ناز،مامانی که میگه خیلییی خوشملیییی،دلم خواست زودتر ببینم روی ماهتوووووو مامانش زودی عکس دخملمون و بذار ببینیممم بازم تبریککککک تبریککککک
مامان سمانه
پاسخ
ممنونم سمانه جونمن هم استرس داشتم هم خوشحال در کل حس قشنگی بودممنونم از دهعای قشنگت گلماروز دیگه سعی میکنم بزارم
مامان نیلوفر
31 شهریور 93 22:55
سلام گلم قدم نورسیده مبارک انشاالله زیر سایه مامانی و بابایی بزرگ بشه وقتی دیدم آریسا جون بدنیا اومده کلی ذوق کردم عزیزم کوشولوی نازو ببوس منتظر عکس آریسا جونیم
مامان سمانه
پاسخ
سلام عزیزم ی دنیا ممنونم انشا... امروز عکساشو میزارم
مامان آنیسا
1 مهر 93 6:56
قدم نورسیده مبارک عزیزم ایشالا که همیشه صحیح و سالم باشه و زیر سایه پدر و مادرش بزرگ بشه
مامان سمانه
پاسخ
ممنونم فدات شم ، خدا شمارو هم واس آنیسای خوشگلم حفظ کنه
مامان آیهان
2 مهر 93 13:10
مبارکککککککه مامانی قدم نورسده.آریساجون به این دنیای رنگارنگ خوش اومدی
مامان سمانه
پاسخ
ممنونم دوست خوبم
مامی آتریسا جون
2 مهر 93 17:25
سلام سمانه جووووووووووووووووونم خوبی عزیزم، قدم نو رسیده مبارک باشه عزیزم شرمنده، تو مهر منتظر بودم، آتریسا هم اینقدر شیطون شده دیر دیر میسام الان دیدم کلی ذوق زده شدمایشالله که خوب و خوش و سلامت باشی عزیز دلم حسابی مواظب خودت و آریسا جون باش
مامان سمانه
پاسخ
سلام دوستم ، ممنونم عزیزم لطف داری فدای آتریسا جونم بشم ک شیطون شده ی عالمه بوسش کن حتما ممنونم فدات شم
مامان آرزو
5 مهر 93 15:19
ایول پس دخمل نازمون شبیه مامانش شد خوش بحالت آخه همه میگن نگار اصلا شبیه من نیست
مامان سمانه
پاسخ
آره آرزو جون شبیه من شده ولی زیاد برام فرقی نمیکرد شبیه من باشه یا نه فقط سلامت باشه تو هم ناراحت نباش بعضی بچه ها زرگ میشن شبیه مامانشون میشن ،ممکنه آریسا هم تغییر شکل بده و شکل باباییش بشه
مامان گل پسر
14 مهر 93 8:19
سلام عزيزم منو ببخش كه دير به دير ميام بهتون سر بزنم
مامان سمانه
پاسخ
خواهش میکنم فدات شم
مامان گل پسر
14 مهر 93 8:19
به به قدم نو رسيده مبارك
مامان سمانه
پاسخ
ممنونم نگار عزیزم