آریساآریسا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات آریسا

اردیبهشت و 20 ماهگی

سلام دختر قشنگ من آریسای مهربووونم ، خوبی مامانم ؟ خدارو شکر که تورو دارم عزییزم اومدم تا برات کلی حرف بزنم و از کارات بگم، پس بریم سراغ عکسا برات دو تا جوجه خریده بودم سبزه اسمش مهرسا بود و سفیده اسمش پریسا ولی متاسفانه هردو تا مردن اول مهرسا مرد بعد پریسا ای جوووووووووون مامان قربووون شال گذاشتنت بشم من، قربون ژست گرفتنت بشم ، بهت میگم ژست بگیر اینجوری ژست میگیری  واینجاااااا ، دختر من خودشو آرایش کرده من تو آشپز خونه بودم بعد مدتها داشتم با آرامش کارامو میکردم یهو به خودم اومدم چرا کسی نیس که ب پاهام بچسبه و صدام کنه و بقل بخواد ؟!گفتم صدات نمیاد یعنی  داری یه کاری میکنی و خودتببین ، شلواا...
6 تير 1395

گردش در ماسوله

سلام دختر یکی یدونه ی من ؛ خوووبی مامانی ؟ انشاا... که خیلی خوبی خوشگلم 16 ادیبهشت رفتیم ماسوله و روزه خیلی خوبی بود البته به همراه خاله سمیه اینا آریسا خانوم از ماسوله یدونه عروسک خیلی خوشگل خرید که اسمشو گذاشتیم حنا البته پیشنهاد بابایی بود دوست دارم دختر قشنگ من بوس بوس ...
5 تير 1395

تولد من و یه کادوی خوب ازبابایی

سلام دختر یکی یدونه ی من خوبی مامانم ؟ دختر قشنگ من خیلی دوست دارم مامان یکشنبه 18 فروردین و تولد 23 سالگیه من بود و بابایی یه کادوی خیلی خوب برام آماده کرده بود ، سفر به کیش که یکی از بهترینها بوود مرسی از بابایی مرسی از تو که باعث شدی بیشتر بهمون خوش بگذره خب بریم از خاطرات سفرمون بگیم روز یکشنبه ساعت 9.30 پرواز داشتیم شبش رفتیم خونه ی خاله سمیه ساعت 11.30 رسیدیم کیش و هوا خیلی خوب بود و خدارو شکر جزیزه هم خیلی خلوت بود با همراهی ترنسفرمون رفتیم هتل که اسمش آنا بود بعد یکم استراحت رفتیم واس ناهار تقریبا ساعت هوله هوشه 3 بود و باز سعی کردم یکم بخوابونمت که میریم بیرون سرحال باشی ولی اصلا نخوابیدی و بعدظهر رفیم مرکز تجار...
24 خرداد 1395

عکسای عید

سلام دختر قشنگم خوبی مامانم؟ دختر مهربووونم خیلی دوست دارم فدات شم امسال سال خیلی خوبی بود واسمون اصلا نمیدونم کی 13 روز شده امروز 13 بدر بود و ما با خانواده ی بابایی بودیم البته بعد ظهر هم اومدیم پیش خاله ها حالا یسری عکس جا مونده از عید امسال تو خونه باغ   و اینجا ستایش و داداش امیر علی با هم حسابی دعوا گرفتن و داداش امیر علی ، آجی ستایش رو چنگ گرفت و آجی در حال گریه کردن و در میان این جنگ و گریه ها ی آجی ، اوضاعه آریسا خانوم و آریسا ناراحت از اینکه آجی چرا گریه میکنه ؛ هروقت ناراحت میشی اینجوری میکنی و امیر علی از دور داره میاد و میبینه که آجی داره کارای امیر علی رو میگه و شروع میکنه به گریه کردن تا کسی دعوا...
13 فروردين 1395

سال نوی شما مباارک دخترم

سلام دختر قشنگ من سال نوت مبااارک دختر یکی یدونه ی من عیدت مبااارک عزییییزم امسال باهم سال خوبی رو شروع کردیم هرچند که سال گذشته یکم بد تموم شد ولی باز خدا رو شکر که سال جدید همه چیز روبراه شد دختر قشنگه من دختر مهربووونم نمیدونم از خوشحالیامون بگم یا از ناراحتیام که دلمو شکسته عزییییزم اول از خوشحالیمون میگم که سال جدید خونه ی پدریمونو تعمیر کردیم و به همراه 3 تا خواهر و مادر عزیییزم سال جدید رو تو خونه ی پدریمون میگذرونیم که خیلی خوش میگذره و فقط جای خالی پدرم احساس میشه که مطمعنم دلشون شاده و خوشحاله از اینکه ما دوباره برگشتیم و چراغ خونشو روشن کردیم روحت شاد پدر عزیییزم البته اسم خونه ی پدریمون گذاشتیم خونه باغ ، امس...
5 فروردين 1395

دندونه ۱۳ هم

سلام دختر یکی یدونه ی من ، خوبی مامانم ؟ قلب کوچولوی من  دندون ۱۳ هم شما هم مبارک باشه عشق کوچولوی من تازه دیروز نیش زد و متاسفانه این چند روز حالت اصلا خوش نیس و شکمت بد کار میکنه قربونت بشم  قربووونت بشم من ، خیلی دوست دارم امیدوارم زودتر حالت خوبه خوب بشه ، میبوووووسمت  امروز ۷ اسفند و شما دختر نازم ۱۷ ماه و ۸ روزته  
7 اسفند 1394

عکسای جا مونده از برف و یه سری عکس

سلام دختر یکی یدونه ی خودم خوبی مامانم ؟ ایشا... الان که داری این پست رو میخونی لبت خندون باشه عزیییییزم مامانی هیچوقت غمتو نبینم دختر قشنگم ... آریسا جونم ؛ مامانیی بهت گفته بودم که عکسای جا مونده از  برف و برات بزارم و الان اومدم که یه عالمه عکس قشنگ بزارم  خب بریم سراغ عکسامون اینجا روز اول برف بود و بابایی جون بالای شیروونیه خونه ی  مامان عزیز داره برفا رو خالی میکنه ( مرسی بابایی )و دادا سهیل هم از پایین هوای بابایی رو داره خخخخ 00 منو بابایی؛ ولی من عاشقانه خیره شده ب بابایی و ب بابایی میگم مواظب باش نیافتی و دو در ؛ یه در خونه ی مامان من ی در هم خونه بابا حاجی همسایه های دیوار به دیوار که ب...
30 بهمن 1394