15 ماهگی شیرین
سلام به دختر شیرین و یکی یدونه ی خودم ، خوبی مامانم ؟ الهی فدات شم من ....
ما تو خونمون یه حاجیه خانوم خوشگل داریم که دلم میخواد لپاشو بخووورم ولی حیف دلم نمیاد .... پس فقط قربون صدقه ش میرم
دختر کوچولوی ما عاشق قدم زدنه ، عاشقه کفششه ، اینجا دختر کوچولوی ما دستشو گذاشته تو دست بابا و داره قدم میزنه
اینجا که دیگه نزدیک خونه شدیم دوس نداری بیای و جیغ میزنی که برگردیم و داری بابایی رو میکشی
آریسا عاشق کفش ، واااای همیشه کفشای مارو بخصوص کفش بابایی رو میاری سعی میکنی بپوشیش و سعی میکنی باهاش قدم برداری ولی خب .... نمیشه
تازه از خواب بیدار شدی
بعد از قدم زدن بقل بابایی
دخترم یکی از صفتای خوبت مهربونیته که از الان مشخصه ، ، خیلی دختر مهربونی هستی
عروسکتو گذاشتی رو پاهات داری تکونش میدی تا بخوابه
براش لالایی هم میخونی دختر مهربون من
عاشق نینی و بچه های کوچولو هستی و عاشق آجی سارا ، بی نهایت دوسش داری وقتی میبینیش اینقد زوق میکنی ، اینقد خوشحال میشی که نگو مدام بوسش میکنی بقلش میکی پیشش میخوابی خلاصه خیلی دوسش داری و اینجا دارین اتل متل میکنین
دختر مهربوووون من چقد تو شیرینی
کارای جدیدی که انجام میدی
الله اکبر میکنی ؛ وقتی میگیم الله اکبر سجده میکنی
دست میدی ، وقتی هم دس میدی ، بعد دستتو تکون میدی
دادا بهت یاد داده که شنا بری ، هر وقت بهت میگیم آریسا شنا برو سریع رو شکم دراز میکشی و انجام میدی
بهت میگیم چشماتو ببند دستتو میزاری رو چشمات و میبندی
دختر ما خیلی ددری شده ، ساعت 6 که میشه کلافه س و منتظر دده س که بره خونه عزیز جون باباجی ، مامان عزیییز
واااای که چقد دوسشون داری
همه هم شما دختر مهربووون منو دوس دارن فداااات بشم عزییییزم