آریساآریسا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

خاطرات آریسا

11 ماهگین مبارک دخترم

1394/5/31 18:58
نویسنده : مامان سمانه
929 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ه دختر نازو قشنگم که یه عالمه زرگ شدی و شیطون ، هر چقد از شیطنتات بگم کم گفتم

اول بگم که دندون 5 و 6 هم در اومد مبارک باشه دختر نازم

دوم اینکه الان چند روزه خودت بدون هیچ تکیه گاهی سعی میکنی بلند بشی و تا بحال دو بار هم موفق شدی دختر زرنگم

همچنان وقتی میگم آریسا بوسم کن بوس میکنی قربوووونت بشم من

خیلی دختر حرف گوش کنی هستی آخه وقتی چیزی تو دستت هست ، هر وقت بهت بگیم آریسا بده به من فوری میدی ( البته این کار و رو دادا سهیل بهت یاد داده )

وقتی بهت میگم آریسا به اون دست نزن نمیزنی مثلا پریز برق و چاقو و یه مجسمه ای که تو خونه داریم و اسمشو گذاشتیم آمن هوتب ، خیلی دوس داری آمن هوتب رو بندازی اما اصلا بهش دست نمیزنی هر وقت میری پیشش اول مارو نگاه میکنی که ببینی عکس العمل ما چیه اگ بخندیم بهش دست میزنی اگه نخندیم و یکم جدی باشم اصلا دس نمیزنی و فاصله میگیری

حالا یبار من تو اتاق خواب بودم تو رفتی پیش آمن هوتب ، بابایی هی بهت گفت آریسا ب آمن هوتب دست نزن بیا اینور تو همونجا کنار آمن هوتب نشستی و تکون نخوردی بابایی هی منو صدا میزدی تو هم به در اتاق خواب نگاه میکردی ببینی ک من میام یا نه ، تا اینکه من صدات کردم آریسا ، و تو هم متوجه شدی من دارم از اتاق میام بیرون سریع خودتو از آمن هوتب دور کردی و وقتی منو دیدی خودتو زدی به خنده های شیرین که من فراموش کنم ، الهییی من قربون شیرینیت برم که اینقد شیرینی ...

خب حال بریم سراغ عکس که خیلی وقته عکس نزاشتم

دختر شیطون من تو آشپز خونه

وقتی صدات کردم آیسا

دخترم منتظر غذاس

شب تولد عمو سیاوش وقتی آجی سارا رو دیدی یه ذوقی کردی که نگو

آریسا زیر میز ، ی مدت جایگاهت زیر میز بود

وقتی صدات کردم آریسا ، اینجوری نگام میکنی

رو تابت خوابت برده بود ک بابایی صدام کرد بیا اریسا رو ببین چفد قشنگ خوابیده منم دوربین ب دست اومد تا صدای دوربین رو شنیدی بیدار شدی و شروع کردی به دست و رقص انگار که اصلا خواب نبودی

در حال نگاه کردن تی وی

راستی دخترم بی نهایت عاشق تی وی نگاه کردنی بخصوص که برات آهنگ میزارم وقتی از یواس بی تلویزیون برات آهنگ بزارم یه صفحه ی آبی میاد ، هر وقت میبینی تلویزیون آبی میشه میفهمی میخوام آهنگ بزارم و شروع میکنی به رقصیدن یه قری میدی که نگووووو

وقتی بابایی میاد خونه اینقد زوق میکنی که نگو

خب دخترم بزودی میام و باز عکس میزارم خیلی عکس داری که سر فرصت میزارم

خیلی خیلی خیلی دوست دارم عشق من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)